جدول جو
جدول جو

معنی پرک پرک - جستجوی لغت در جدول جو

پرک پرک
پرش شعله ی فتیله به هنگام خاموش شدن، پرش غیرارادی پلک چشم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم، آواز عطسۀ پیاپی زکام زده، صوت عطسه های خرد آواز پی در پی، پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
لغت نامه دهخدا
آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صدای کشیدن پا به زمین در هنگام راه رفتن، صدای جویدن چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سرهم، تک تک، صدای شعله ی چراغ نفتی که در حال خاموش شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جیرجیرک، پروانه
فرهنگ گویش مازندرانی
گرداندن کفگیر در ظرف غذا به هدف آمیختن مواد آن
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهی در شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی بد
فرهنگ گویش مازندرانی
درست به اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی
درست به اندازه، عمل تراشیدن ته دیگ، کندن سر سری علف های
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای متوالی شکستن درخت یا استخوان و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
جست و خیز ماهی پس از بیرون آمدن از آب
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام آرام، صوتی برای فراخواندن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
عدم رعایت شیوه ی معمول و مناسب در نشای برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
پاورچین پاورچین
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جنبش ناخواسته ی پلک، پرش نبض در قسمتی از بدن، کم کمک
فرهنگ گویش مازندرانی
خرده ریز چیزهایی مانند: پنبه، کاه، و پرت های پارچه خیاطی
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جهش ماهی در هنگام جان کندن در خشکی
فرهنگ گویش مازندرانی
خار و خاشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
تکه ی پارچه، پارچه هایی که جداره های آن را به درون آن تا
فرهنگ گویش مازندرانی
باز و بسته کردن پلک چشم، حالت لرزیدن شعله ی چراغ
فرهنگ گویش مازندرانی
پلک زدن ناخواسته، صدای خاموش شدن چراغ، صدای بچه ها هنگام
فرهنگ گویش مازندرانی
ترد و شکننده
دیکشنری اردو به فارسی